بایسته‌ها و شایسته‌های نویسندگی

شناسه نوشته : 21125

1396/02/10

تعداد بازدید : 238

الف) رعایت قواعد ادبی نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد شناخته شده ادبی استوار باشد و هم زیبا و شیوا جلوه كند. درستی سخن در دانش‌های دستور زبان، لغت، بافت‌شناسی نوشته و ساخت‌شناسی آن ارزیابی می‌شود. به همین دلیل، یك نوشته درست با معیارهای این چهار دانش مطابقت دارد.

ب) شیوانویسی با استخدام واژه‌ها
برای شیوانویسی (فصیح و بلیغ‌نویسی) راهكارهایی وجود دارد كه در دانش‌های معانی، بیان، بدیع و سبك‌شناسی بررسی می‌شوند. آموختن قواعد درست‌نویسی برای نویسنده شدن «كافی» نیست، اما مسلماً «لازم» است. درست‌نویسی دستوری و درست‌نویسی واژگانی با گرته‌برداری تضاد دارد. گرته‌برداری به تقلید محض از یك زبان بیگانه در گزینش واژه‌ها ـ كه با فرهنگ و فضای زبان ما سازگاری نداشته باشد ـ گفته می‌شود.
نویسنده باید آن‌گاه كه خود را با چند واژه برای یك مفهوم روبه‌رو می‌بیند، اصیل‌ترین، زیباترین و استوارترین را برگزیند. معیار درستی، واژه‌نامه‌های معتبر، ذوق ادبی و كاربردهای بهنجار است. كلمه باید با اصول زبان رسمی هماهنگ و سازگار باشد. گویش عمومی یا استفاده ناصحیح نویسنده یا شاعری از یك واژه نباید معیار درستی فرض شود. ناگفته نماند در كنار رعایت قواعد نشانه‌گذاری برای زیباسازی كه در ادامه  درباره آن خواهیم نگاشت، واژه باید با سبك و نیاز مخاطب متناسب باشد. واژه‌ نه باید فنی و خاص و نه عامیانه، بلكه باید در حد اعتدال باشد تا مخاطب به راحتی با آن ارتباط برقرار كند. به كارگیری واژه‌های خاص و اصطلاحی از آفت‌های نویسندگی است. خوش‌آهنگی كلمات نیز مهم است. كلمات یك متن باید به گونه‌ای كنار هم قرار گیرند كه آهنگی نرم و لطیف در جمله جاری شود. نویسنده باید توان‌مند باشد و در به كارگیری واژگان احساس محدودیت نكند؛ چون هر چند واژه‌ها محدودند، نیروی آنها نامحدود است.
ظریفی[1] می‌گفت: «بی‌تردید، زبان پارسی از نظر استعداد تركیبی یكی از مستعدترین زبان‌های عام است. از این روی شاید آن را بتوان به جریان زندگی در وجود یك جنگل كوهستانی تشبیه كرد كه شاخسارهای جوان هر درختش از هوایی پر از تری و سرشار از تازگی، پیوسته جوانه می‌زند و ریشه‌اش از منابع پایان‌ناپذیر زمین نیرو می‌گیرد. به جای هر درخت كه فرو می‌افتد، چندین نهال سر بر می‌كشد تا خود را به خورشید برساند».
نكته دیگر اینكه همان‌طور كه می‌دانیم تفكر نوعی گفت‌وگوی پنهانی است كه با یاری كلمات در ذهن صورت می‌پذیرد. از این نظر، هر چه دامنه دانش لغات نویسنده گسترده‌تر باشد، تسلط او بر بیان افكار خویش بیشتر است. حتی دو كلمه را نمی‌توان یافت كه مفهومی كاملاً یكسان داشته باشند. همواره اختلافی ناچیز میان دو واژه مترادف وجود دارد كه در گزینش واژه مطلوب دخیل است. نویسنده باید در این اختلاف‌ها دقت كند و كلمه‌ای را برگزیند كه منظور واقعی او باشد. روانی و زلالی یك نوشته به نكات زیر بستگی دارد:
الف) به كار گرفتن كلمه‌های مأنوس و روان؛
ب) استفاده از جمله‌های كوتاه و ساده؛
ج) پرهیز از پیچیدگی كلام؛
د) به كابر نبردن جمله‌های معترضه، جز به هنگام ضرورت؛
ه‍) به كار نگرفتن اصطلاح‌ها و تعبیرهای گنگ و ابهام‌آور؛
و) پرهیز از ناهنجاری (ضعف تألیف)؛
ز) دوری از درازنویسی خسته‌كننده (اطناب مملّ)؛
ح) دوری از كوتاه‌نویسی آسیب‌زننده (ایجاز مخل).
اطناب مملّ هنگامی پدید می‌آید كه نویسنده با استفاده از كلمه‌های مترادف در كنار یكدیگر و نیز آوردن توضیح‌های مكرر و زاید، خواننده را خسته كند. «ایجاز مخل» نیز آن است كه نویسنده برای رساندن پیام خود آن اندازه كه لازم است، از كلمات استفاده نكند و خواننده را در انتظار توضیح كافی بگذارد.
ج) ایجاد پیوند بین لفظ و معنا:لفظ و معنا دو روی یك سكه‌اند و نمی‌توان آنها را از هم جدا كرد.
لفظ و معنی را به تبع از یكدیگر نتوان برید
    
    
       
 
                                                كیست «صائب» تا كند جانان و جان از هم جدا؟

كسی كه جهان را تیره و تار می‌بیند، با زبانی آن را وصف می‌كند كه رنگ بدبینی و غبار اندوه دارد. برای مثال، صادق هدایت از میان همه تعبیرهای ممكن برای «باز گذاشتن در اتاق» این را برگزیده است: «دیدم عمویم رفت و لای در اتاق را مثل دهن مرده باز گذاشته بود.» این زبان بدبینانه و تاریك با موضوع كتاب «بوف كور» و نیز نگرش هدایت سازگار است. با این حال، اگر نویسنده خوش‌بین باشد و ذهنیت سالمی داشته باشد، می‌تواند در همان فضای ذهنی آثاری روح‌افزا، نشاط‌بخش و به دور از سیاه‌نمایی بیافریند.
د) درست‌نویسی املایی
یكی از گرفتاری‌های رایج بین نوقلمان، تسلط نداشتن بر دانش «املا»ست. همان‌قدر كه درست‌نویسی املایی به یك نوشته اعتبار می‌دهد، غلط‌نویسی املایی نشان‌دهنده بی‌دقتی و سهل‌انگاری نویسنده است. نگارش آجل (آینده) به جای عاجل (شتاب‌زده)، آمر (امركننده) به جای عامر (آبادكننده)، اثم (گناه) به جای اسم (نام)، ارض (زمین) به جای عرض (پهنا)، اسیر (گرفتار) به جای عصیر (شیره) یا اثیر (گلوله آتش) یا عسیر (دشوار)، امل (آرزو) به جای عمل (كار)، الیم (دردناك) به جای علیم (دانا) و الم (درد) به جای علم (پرچم) و مانند آن ضعف آشكار در نویسندگی و كم‌ارجی مؤلف را نشان می‌دهد.
 
ﻫ‍) تازگی و طراوت مفاهیم و ساختار
نویسنده توانا همواره سعی می‌كند از سبك‌های امروزی، واژه‌های نو، تعبیرهای تازه و ساختار مناسب استفاده كند. هنگامی كه رنگ و بوی طراوت و تازگی در یك نوشته باشد، خواننده از بعضی از عیب‌های آن چشم‌پوشی می‌كند و از خواندن آن لذت می‌برد.
و) استفاده از مفاهیم و محتوای متعالی
نوشته خوب باید خواننده خویش را در جریان مستمر فرهنگی به پیش ببرد و در این زمینه، نویسنده وظیفه دارد عناصر مختلف را به طور متناسب در اثر خود، به كار گیرد. بهره‌گیری از آیات و روایات بسیار مهم است. قرآن مجید كه سرچشمه هدایت و نور است، از لحاظ فصاحت الفاظ و بلاغت‌ كتابی بی‌مانند است. استفاده از این آیات نورانی هم به زیباسازی نوشته كمك می‌كند و هم آن را پربار و سرشار از معانی بلند می‌سازد.
استفاده از آیات و روایات و دیگر شواهد برای پربار ساختن نوشته به دو گونه تلمیح و اقتباس است. تلمیح آن است كه در ضمن كلام، اشاره‌ای لطیف و ظریف به آن آیه یا روایت شود، اما عین آن آورده نشود. اما اقتباس آن است كه عین آیه یا عبارت مورد نظر یا قسمتی از آن را بیاوریم كه از مطلب ما حكایت می‌كند.
ز) استفاده از صنایع و فنون بدیع
برای ایجاد دل‌نشینی و شیرینی یك اثر، نویسندگان راه‌های گوناگونی دارند. رایج‌ترین راه، استفاده از فن بدیع در نوشته‌هاست. در این روش، صنایعی به نویسنده آموخته می‌شود كه با آنها می‌توان كلام را آراست و دل‌نشین ساخت. در استفاده از این صنایع باید به دو نكته توجه كرد: این كار، زیادتر از اندازه در اثر به كار گرفته نشود و دیگر آنكه طبیعی و هنرمندانه به كار گرفته شود، به گونه‌ای كه خواننده، نوشته را تصنعی و تكلیف‌آمیز نبیند.
ح) پرورش معانی با ابزار لازم
رسایی و گویایی یك نوشته هنگامی حاصل می‌شود كه بتوانیم معنا را خوب بپرورانیم. راه‌های پرورش معانی در زبان فارسی متفاوت و گسترده‌اند كه توصیف، تشبیه، استعاره و كنایه از جمله آنهاست.
ط) هماهنگی بین كلمات و نوع نوشته
كلمات یك متن باید به گونه‌ای كنار هم قرار گیرند كه صدای خواننده بی‌اختیار آهنگین شود. البته نوع نوشته و موضوع و سبك آن در گزینش این آهنگ بسیار نقش دارد. مثلاً برای نوشته‌های عارفانه و عاشقانه باید آهنگی نرم و لطیف در جمله جاری باشد و برای نوشته‌های حماسی باید از آهنگی هیجان‌انگیز و شورآفرین استفاده كرد.
ی) تنوع‌بخشی در طرح موضوع
تنوع در نحوه طرح موضوع از راه‌های گوناگون مثل: آوردن مثل‌ها و حكایت‌ها، استفاده از طنز، آمیختن خبر و انشا و طلب و استفهام، به كار گرفتن صنایع ادبی و مانند آن نیز اهمیت دارد.
ك) تنظیم بندها
بند یا پاراگراف، كوچك‌ترین واحد ساختمانی یك نوشته است. بند، تنها مجموعه‌ای از جمله‌ها نیست، بلكه در حقیقت، مجموعه‌ای از افكار و مطالبی است كه نویسنده در ذهن دارد. بند، انشای مختصری است كه نویسنده اندك اندك آن را گسترش می‌دهد تا به صورت نوشته كلی درآید. كوتاهی یا بلندی هر بند، تابع اندیشه‌ها و روش نویسنده در گسترش آنهاست. معمولاً هر قدر موضوع نگارش پیچیده باشد، بندها طولانی‌تر می‌شوند.
اصولاً باید هر بند را با عبارتی آغاز كرد كه به انتقال اندیشه از بند قبلی به بند بعدی كمك كند. در تنظیم بندها، دو عامل مؤثرند: یكی، رعایت نظم و ترتیب در تفكر و استدلال و دیگری، مراعات صورت ظاهری نوشته. هنگامی كه خواننده به انبوهی از جمله‌های پیاپی نگاه كند، سردرگم می‌شود، اما اگر همین نوشته‌ها را به بندهایی تقسیم كنیم، فهم مطلب برایش آسان‌تر می‌شود.
در هر پاراگراف، عبارت‌ها و اندیشه‌های طرح شده در آن عبارت‌ها باید دارای نظم و آ‌راستگی خاص باشند، به شكلی كه از نظم آنها بتوان به اهمیت و جایگاه هر كدام پی برد. همین نظم و آراستگی است كه جذابیت مطلب را افزایش می‌دهد و سبب می‌شود پیام روشن و آسانی در دسترس خواننده قرار گیرد. هر پاراگراف باید تمام و كامل باشد. یعنی اندیشه اصلی پاراگراف در آن به خوبی آورده شود.
هر پاراگراف یك «هسته» دارد كه با جمله‌ای بنیادین بیان می‌شود. این جمله بنیادین معمولاً در آغاز و گاه در میان یا پایان پاراگراف می‌آید. بقیه پاراگراف، گسترش و تكمیل همین جمله بنیادین است. بدین ترتیب، جمله‌های پاراگراف باید همگی بر محور «هسته» بچرخد.
تعداد پاراگراف‌های یك نوشته به حجم مطالب بستگی دارد. در این پاراگراف‌ها تنها مواردی آورده می‌شوند كه مضمون واحدی داشته باشند به طوری كه زنجیره كلام، منظم و پیچیده جلوه كند. میان پارگراف‌ها هم باید پیوستگی كامل باشد تا خواننده هم‌گام با نویسنده پیش برود. معمولاً در آغاز هر پاراگراف، كلمه یا عبارتی می‌آید كه مضمون آن را به خواننده بفهماند و او را آماده این انتقال كند.
ل) رعایت قواعد نشانه‌گذاری
این علایم مانند نقطه (.) برای درنگ كامل؛ ویرگول یا كاما (،) برای درنگ كوتاه؛ نقطه‌بند یا نقطه‌ویرگول (؛) برای درنگ متوسط؛ دونقطه (:) برای توضیح و تفسیر؛ پرسش‌نما (؟) برای سؤال؛ تعجب (!) برای نمایاندن عاطفه؛ كمانك یا پرانتز () برای توضیح؛ قلاب یا كروشه [] برای افزایش؛ تیره یا خط فاصله ( ـ ) برای پیوند و سه‌نقطه (...) به نشانه تعلیق و حذف كلمه یا كلمات و مانند آن برای زیباسازی و انتقال درست مفاهیم به خواننده استفاده می‌شود.