عاصی و محتاجِ ترّحم شدم
راهیِ بیتالكرمِ قم شدم
رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر
رد شدم از تشنگیِ گرمسیر
کیست که اینگونه جلا میدهد
بوی غریبیِ رضا میدهد
پارهای از بارگهِ شاه طوس!
فاطمه ای خواهر «شمسالشّموس!
عمّهی مظلومهی صاحب زمان
روشنیِ نیمهشبِ جمکران!
از سفر سختِ کویر آمدم
شاعر و رنجور و فقیر آمدم
اذنِ زیارت بده بانو! به من
رو به تو کردم، بنما رو به من
اذنِ نمازم بده، بانویِ آب!
روضهی معصومیت آفتاب!
«شیعه» به نام تو مباهات کرد
«نور» در این خانه مناجات کرد
بس که در این خانه خدا منجلی است
هر کسی آمد به لبش «یا علی» است
بُقعهای از کوی بنیهاشم است
مدرسهی عالمه و عالِم است
دل تپش از بزم محبت گرفت
در ملکوتش سرِ خلوت گرفت
لحظهای آرام به کنجی نشست
حضرت معصومه! دل من شکست
اشک! خدا را، تو به من بد نکن
حضرت معصومه! مرا رد نکن
اشک! به راهِ سخنم سد شدی
خوب من این باره چرا بد شدی؟
اشک! خدا را، تو بگو: این منم
شمع همین خانهام و روشنم
من نگرانم که مرا رد کنند
خواستنیهام به من بد کنند
عمّهی مظلومهی صاحب زمان!
روشنیِ نیمهشبِ جمکران!
نام تو یادآور زینب شده
موجبِ آوارگیِ شب شده
همسخنِ خلوتِ تنهای من!
دخترِ خورشید و مسیحای من!
مریم قدّیسهیِِ آلِ علی!
سیّدهیِ نسلِ زلالِ علی!
کوثری از سلسلهی حیدری
پارهای از عصمتِ پیغمبری
شیفتگانت به طواف آمدند
در «حرم ستر عفاف» آمدند
جرعهای از آب حیاتم بده
حضرت معصومه نجاتم بده
با دل آغشته به داغ آمدم
از طرف شاه چراغ آمدم
شعر غلامرضا سازگار برای حضرت معصومه(س)
ای کوثرِ کوثر رسولالله
زهرای مکررِ رسولالله
هم سوره نور موسی جعفر
هم پاره پیکر رسولالله
معصومه خانواده عصمت
صدیقه دیگر رسولالله
جایی که تو در حضور بابایی
زهراست به محضر رسولالله
سرچشمه گرفته روح پاک تو
از روح مطهر رسولالله
تو بعـد ائمـه یـک امـام استی
شایسته این چنین مقام استی
ای روح و روان عترت و قرآن
در جسم تو جان عترت و قرآن
چون آینه پیش دیدهات پیدا
اسرار نهان عترت و قرآن
از یمن تو ای کریمه عترت
قم گشته جهان عترت و قرآن
روی تو چراغ مکتب عصمت
نطق تو زبان عترت و قرآن
برخیز و بخوان خطابه چون مادر
ای روح بیان عترت و قرآن
قرآن به جلالت تو مینازد
عترت به اصالت تو مینازد
تو وارث معجز امامانی
تو دختر عترتی و قرآنی
تو شوی نکرده مادرِ هستی
تو در تن خود روان ایمانی
محبوبه چارده ولیالله
معصومه به کنیه و به عنوانی
تو فاطمهای و فاطمی عصمت
تو عالمه علوم ماکانی
تو حجب و حیا و زهد و عصمت را
در مکتب اهلبیت، میزانی
زهد و شرف ائمه را داری
ظرفیت صبر عمه را داری
ای سوره نور موسی جعفر
ممدوحه هلاتی پس از مادر
مهر تو مدال سینه مریم
کوی تو بهشت ساره و هاجر
قم از قدمت مدینةالزهرا
قبر تو مزار دخت پیغمبر
معصومهای و به چارده معصوم
همه عمه و خواهری و هم دختر
هم میبالد جواد از این عمه
هم مینازد رضا به این خواهر
بر جان تو دختر کلامالله
از زینب و فاطمه سلامالله
تو حق حیات بر امم داری
یک فردی و یک جهان کرم داری
شد گرچه به قم نزول اجلالت
در چشم جهانیان قدم داری
هم در عربی کریمه عترت
هم سایه به کشور عجم داری
هم در حرم ائمه مدفونی
هم دردل اهل قم حرم داری
ما ذره و تو هزارها خورشید
ما قطره و تو هزار یم داری
در شهر ائمه تا درخشیدی
قم را شرف مدینه بخشیدی
ممدوحه ذات کبریایی تو
معصومه و عصمت خدایی تو
الحق که میان آن همه خواهر
آیینه حضرت رضایی تو
با آنکه به شهر قم مکان داری
در ملک وجود، رهنمایی تو
مانند دوازده امام ما
از کار همه گرهگشایی تو
بالله قسم ای کریمه عترت
برتر ز ثنا و مدح مایی تو
«میثم» به ثنات اگر گهر بارد
دریـای کــرامت تــو را دارد
شعر علی اکبر لطیفیان برای حضرت معصومه(س)
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را