2_سلوک یعنی حرکت تکاملی.ازدواج،کارو...همه مربوط به زندگی (سلوک)طبیعی است.دو سلوک دیگری که حقیقت انسان در ان
پدید می آید و به کمال می رسدسلوک عقلانی و عرفانی است..انسان باید در سلوک طبیعی رشدکندتابه سلوک عقلانی برسد.
3_فرق بشر با حیوان قلب و عقل است.و بشر می تواند سلوک عقلانی و عرفانی داشته باشد و هویتش رشد کند و به قرب الهی
برسد.
4_انسانیت انسان به حیات معقول تمام نمی شود.وقتی انسان سلوک عقلانی را سپری می کند،در او عشق به وجود میاید.انسان
موجودی عاشق و احساساتی است.و احساس او بر عقلش غلبه دارد.انسان بوسیله عشق و احساس به خداوند می رسد.سلوک عرفانی
بعد از سلوک عقلانی است.
5_قران کشکولی است و سیستم عالمانه ای دارد اما روش ارائه آن علمی نیست و وظیفه عالم است که این علم را از ان استخراج کند.
6-در سلوک عرفانی اینطور نیست که انسان عقل را از دست بدهد بلکه از سلوک عقلانی و طبیعی استفاده می کند و سلوک عرفانی
هم ایجاد می شود که تفکرنمی تواند او را راضی کند هر چند که تفکر بسیار ارزشمند است.
7_عده ای در سلوک طبیعی انقدر لذت می برند که از دیگر سلوک ها غافل می شوندو دچار افراط و تفریط می گردند و به انحراف
کشیده می شوند.
8_نجات انسان د راین است که وارد فضای معقول شود .طلابی که می ایند سرباز امام زمان شوند ،گزینش شده و انتخاب شده توسط
خداوند هستند.نعمت علم د رحوزه بزرگترین نعمت است.ولایت از طریق علم است که ولی شده است که ریشه تمام فضایل انسان
است.
9_علما گاهی علومی دارند که خداوند ناگهانی به انها داده است و بوسیله ظرفیت ، تلاش و مجاهده های نورانی که دارند خداوند به
انها عطا می کند و یک طلبه باید فرق همه اینها را بداند .