2_ دو نوع حیات داریم:حیات طبیعی و عقلانی ،در حیات معقول ما در فضای عقلانی هستیم.
سه نوع هویت نیز داریم:بشری ،انسانی و الهی و سه مرتبه زندگی هم داریم،زندگی طبیعی،عقلانی و
عرفانی.
انسان ابتدا باید زندگی طبیعی را یاد بگیرد و سپس وارد زندگی عقلانی شود.
3_هدایت و اموختن دیگران ،هر دو دو حالت دارد.1_روش کشکولی: که منبری ها ناچارا از این
روش برای هدایت عوام استفاده می کنند.2_روش سیستمی:برای مردم خاص از این روش استفاده
میکنیم.
برای درک اهمیت بحث سیستم می گوییم که کل هستی سیستمی اداره می شودو کارخداوند و تمام
سیستم عالم بر اساس قوانین و مقررات است.یک سیستم ضرورت کار است.سیستم حوزه مثل دانشگاه
خروجی مشخصی ندارد.علت اینکه حوزه خروجی های مشخص (عالم دینی و مربی انسان سازی)ندارد
بدلیل ضعیف بودن سیستم اموزشی حوزه است.حوزه برای مهندسی کردن افکار طلاب باید سیستم حساب
شده داشته باشد.
4_بنابراین فلسفه وجودی کار ما تفکیک می شود به واسطه سلوک عرفانی و سلوک عقلانی .
تفکیک فضای عرفانی وعقلانی:فضای عقلانی فضای وجوبی است اما فضای عرفانی فضای ا ستحباب
است.
5_در زندگی طبیعی،رفتارهای عقلانی و عرفانی باهم وجود دارد.کسی که می خواهد متدین و اهل عقل
شود باید وارد فضای عقلانی شود و رفتارو اخلاق و تمام ابعاد زندگیش عقلانی شود و گرنه با قران و
ذکرگفتن متدین نمی شود.
6_انسان از بدو تولد وارد زندگی طبیعی می شود و از سن بلوغ به بعد می تواند وارد سیر و سلوک
عقلانی شود.منظور از مکلف شدن همان وارد شدن به حیات عقلانی است.زماتی که انسان در سلوک
عقلانی خوب پیش برود می تواند به وسیله آن عشق را درک کند و از طریق عقلانیت می تواند به
سلوک عرفانی بر